روزی می آیم که از تنهایی گریخته، فراری روزهای تکراری، با کوله باری از عشـــق و امـــــــید برای با تو بودن می آیم تا شاید آغوشت جایگاهم و شانه هایت مرهم هق هق گریه هایم و کلامت سنگ صبور روزهای پیشم باشد، روزی که هیچ اثری از دیروزم به چشم نخورد و فرداهای خوبی پیش رویم باشد، روزی می آیــــــــــــــم....
***
یـا وفـــــــــا کن
یا رهــــــــا کن
ای روزگار لعنتی
! با او چه کرده ای؟ با آن بلند قامت آکنده از غرور؟!!
***
هی فلانی !
زندگی شاید همین باشد، یک فریب ساده و کوچک، آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را جز برای او، جز با او نمی خواهی، من گمانم زندگی باید همین باشد...
***
دلم محکوم این وابستگی هاست
حصاری در همیشه خستگی هاست
به تعداد تمام سنگ دنیا
درونش قصه بشکستنی هاست
***

نظرات شما عزیزان:
|